حدیث

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

یه دبیر دینی داریم..کلا عضلات صورتش کار نمیکنن..یه روز قرار بود بریم اردو..گویا باید وسط زنگ دوم میرفتیم که زنگ این خانم بود..ماهم رفتیم نشستیم سره کلاس..اینم شروع کرد به درس دادن..هیچکی به درس گوش نمیداد...در این حد بود که وقتی پرسید:چه کسی بعد از پیامبر (ص) به امامت رسید؟همه مثل ماست نگاش میکردیم..تازه سوالم برامون پیش اومد که مگه پیامبر اخرین امام نبود..خلاصه وسط درس من شروع کردم به صدا دراوردن(بیب بیب بیب بیب بیب){تو مایه های زنگ موبایل}اینم برگشت گفت کی گوشی اورده..ماهم گفتیم خانم هیچکی نیورده..یه سه دقیقه گذشت..دوباره شروع کردم..(بیب بیب بیب بیب )همزمان منو دوستم شروع کردیم به تکوندن لباسامونو و جابه جا کردن کیفامون...(که مثلن ارهه ما گوشی اوردیمو الان میخایم خاموشش کنیم)هیچی دیگه دببیر دینی مون و 2 تا معاوناموون بسیج شدن که کیفای مارو بگردن :) هیچی دیگه همه ی کلاسارفتن سوار اتبوسا شدن و رفتن ... فقط ما مونده بودیمو و یه کلاسه دیگه که اونا تو حیاط بودن ...منم حرصم گرفته بود که چرا ما دیر تر از بقیه بریم...گفتم:خانم بد نیست بقیه ی کلاسارو هم ببینین اخه شنیدم گوشی اوردن.. هیچی دیگه اون کلاسه تا نیم ساعت تو حیاط ایستادن..ماهم رفتیم محل اردو..اونجاهم بقیه ی کلاسارو نگه داشتن یه گوشه تا کیفاشونو بگردن ...ماهم خوش و خم به تتفریحموون ادامه ددادیم ....:))...ببخشید اگه طولانی شد ( اول حدیث...ادامه مطلب
ما را در سایت حدیث دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbardadashi بازدید : 210 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 23:31

اول جاده ی عشق به خودم فکر کردم
که چه بودم ،که چه هستم ،که چه ها من کردم
اولین حاجت خود را چه بخواهم
اولین توبه خود را زچه گویم
شاید این بار همان فرصت آخر باشد
عازم کرببلا در شب جمعه شاید
مادرت واسطه ی بخشش من گردد
که خدا هم به همه عرش مباهاتش کرد
وقت دلدادگیم نزدیک است
دست من پیش حسین ابن علی خالی است
بد به حالم که اگر پشت درباب مراد
نظری سوی منه خسته نیندازد یار
برچسب‌ها: akbardadashi, blogf, com حدیث...
ما را در سایت حدیث دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbardadashi بازدید : 199 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 23:31